هوش مصنوعی: این متن شعری است که در آن شاعر از زیبایی و جمال معشوق سخن می‌گوید و از او می‌خواهد که از پشت پرده‌های زمانه بیرون آید و جان و دل او را از دست خیال نجات دهد. شاعر از معشوق می‌خواهد که با آمدنش، روشنی را به اوج شرافت برساند و تیرگی را از بین ببرد. در پایان، شاعر از عشق و ستایش معشوق سخن می‌گوید و از او می‌خواهد که عقل و دین و جان و دل او را به خود اختصاص دهد.
رده سنی: 16+ این متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از زبان و اصطلاحات شعر کلاسیک فارسی نیاز به سطحی از بلوغ فکری و آشنایی با ادبیات فارسی دارد.

غزل شمارهٔ ۱۸

مرحبا مرحبا برای هلالا
آسمان را نمای کل کمالا

چند ازین پرده ز آفتاب برون آی
جان ما را بخر ز دست خیالا

اندر آی اندر آی تا بشناسیم
از جمال تو حال را ز محالا

ای همه روی بر خرام به منظر
تا رهد دیده زین شب همه خالا

اشهب صبح در گریزد از شرم
چون بجنبد ز ابلق تو دوالا

روشنی را نشان به اوج شرف بر
تیرگی را فگن به برج و بالا

ای ز پرده زمانه آمده اینجا
مرحبا مرحبا تعالی تعالا

عقل و دینمان ببر تراست مباحا
جان و دلمان ببر تراست حلالا

تا سنایی چو دید گوید ای مه
حبذا و جهک المبارک فالا
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلاتن
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۷
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.