۲۲۳ بار خوانده شده

شمارهٔ ۹

ز مه رویان مهی جستم به خوبی آفتاب اما
از این دفتر بدستم فردی افتاد انتخاب اما

چسان ایمن توان شد از فریب نرگس مستش
که خون عاشقان نو شد بتقریب شراب اما

نشان هرگز نیابد تشنه از آبی در این وادی
گهی از دور بیند موجی از بحر سراب اما

بهر کس قسمتی زین کار گه دادند چون مخمل
مقرر شد نصیب بخت ما را نیز خواب اما

در این فصل گلم مشتاق نبود بهر می رهنی
بکوی می‌فروشان خانه دارم خراب اما
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.