۲۱۳ بار خوانده شده

شمارهٔ ۴۶

شب تا سحر تو مست شکر خواب
بیخوابیم کشت دور از تو دریاب

در وادی عشق ما تشنه مردیم
و آنجا چو گوهر هر سنگ سیراب

چون راه ما طی گردد که داریم
جسمی گران خیز پائی گران خواب

شاید که یابیم گوهر فکندیم
دل را بدریا تن را بغرقاب

ما را چه عشرت زین بزم کاینجا
ماندیم تنها رفتند احباب

راهم پر از سنگ پای طلب لنگ
وقتم عجب تنگ مقصود نایاب

چون عمر را تن گردد عنان گیر
گرد است و صرصر خاشاک و سیلاب

بر کف صبا را زلف تو وز رشگ
مشتاق را حال چون رشته بی‌تاب
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.