۱۸۴ بار خوانده شده

شمارهٔ ۶۰

ز الفت خوبان که سودش اشگ و آهی بیش نیست
بهره‌ای گر هست عاشق را نگاهی بیش نیست

پیک عاشق سوی معشوقان نگاهی بیش نیست
ترجمان بی‌زبان عشق آهی بیش نیست

نیست شکر و شکوه‌ای ز افزایش و کاهش مرا
چون هلالم مدت این هر دو ماهی بیش نیست

هست جویای حقیقت را بکفر و دین چکار
سجده دیر و حرم رسمی و راهی بیش نیست

هر دمم سوزی بجرم عشق و حیرانم که هست
این گنه را صد عقاب و خودگناهی بیش نیست

تشنه کام عشق را از آتش حسرت مسوز
از سحابی قطره رزق گیاهی بیش نیست

گر شب و روز جهان مشتاق آخر شد چه غم
آن شب تاری و این روز سیاهی بیش نیست
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۶۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.