هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از عشق عمیق و بی‌پایان خود به معشوق سخن می‌گوید و بیان می‌کند که هیچ چیز جز عشق او برایش مهم نیست. او از تنهایی و بی‌یاری خود در این راه شکایت می‌کند و می‌گوید که درمانی برای دلش نمی‌داند. شاعر آرزو می‌کند که بتواند با معشوق لحظاتی شاد را سپری کند، اما از تنگ‌دلی و نبود نفس برای این کار می‌نالد. او هر شب به سراغ معشوق می‌رود و با عشق او احساس امنیت می‌کند. در پایان، شاعر تأکید می‌کند که هیچ محنتی جز محنت عشق معشوق برایش مهم نیست.
رده سنی: 16+ این شعر دارای مفاهیم عمیق عاشقانه و عرفانی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌ی عاطفی دارد. همچنین، بیان احساسات و مفاهیم آن ممکن است برای سنین پایین‌تر قابل درک نباشد.

غزل شمارهٔ ۶۳

جانا به جز از عشق تو دیگر هوسم نیست
سوگند خورم من که بجای تو کسم نیست

امروز منم عاشق بی مونس و بی‌یار
فریاد همی خواهم و فریاد رسم نیست

در عشق نمی‌دانم درمان دل خویش
خواهم که کنم صبر ولی دست رسم نیست

خواهم که به شادی نفسی با تو برآرم
از تنگ دلی جانا جای نفسم نیست

هر شب به سر کوی تو آیم متواری
با بدرقهٔ عشق تو بیم عسسم نیست

گویی که طلبکار دگر یاری رو رو
آری صنما محنت عشق تو بسم نیست
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۶۲
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۶۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.