هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از ناامیدی و رنج خود از عشق نافرجام می‌گوید. او از یاری شکایت می‌کند که به او توجهی نکرده و باعث رنجش شده است. شاعر از درختی که سال‌ها به امید بار دادنش کاشته بود، اما در نهایت خشک شد و باری نداد، به عنوان استعاره‌ای برای عشق نافرجام خود استفاده می‌کند. او همچنین از تلاش‌های بی‌ثمر خود برای جلب توجه یار و ناکامی‌هایش در این راه سخن می‌گوید.
رده سنی: 16+ این شعر حاوی مفاهیم عمیق عاطفی و عاشقانه است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، موضوعات ناامیدی و رنج عاطفی ممکن است برای سنین پایین‌تر سنگین و نامناسب باشد.

غزل شمارهٔ ۸۸

دوش یارم به بر خویش مرا بار نداد
قوت جانم زد و یاقوت شکر بار نداد

آن درختی که همه عمر بکشتم به امید
دوش در فرقت او خشک شد و بار نداد

شب تاریک چو من حلقه زدم بر در او
بار چون داد دل او که مرا بار نداد

این چنین کار از آن یار مرا آمد پیش
کم ز یک ماه دل و چشم مرا کار نداد

شربتی ساخته بود از شکر و آب حیات
نه نکو کرد که یک قطره به بیمار نداد

هر که او دل به غم یار دهد خسته شود
رسته آنست که او دل به غم یار نداد
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۸۷
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۸۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.