هوش مصنوعی: شاعر در این متن از عشق و دل‌باختگی خود به معشوق سخن می‌گوید و از رنج‌ها و احساسات خود در این راه می‌نالد. او از زیبایی‌های معشوق و تأثیرات آن بر خود و دیگران یاد می‌کند و از ویرانی‌هایی که این عشق بر دل و زندگی‌اش وارد کرده، شکایت می‌کند. همچنین، شاعر به شهر و مردم آن اشاره می‌کند که تحت تأثیر معشوق قرار گرفته‌اند.
رده سنی: 16+ این متن حاوی مفاهیم عمیق عاطفی و عاشقانه است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و تشبیهات پیچیده نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربه‌ی ادبی دارد.

غزل شمارهٔ ۹۲

تا کی کنم از طرهٔ تو فریاد
تا کی کشم از غمزهٔ تو بیداد

یک شهر زن و مرد همی باز ندانند
فریاد من از خنده و بیداد تو از داد

آن روز که زلفین نگون تو بدیدند
گشتند ترا بنده چو من بنده و آزاد

هشیار نشد هر که ز گفتار تو شد مست
غمناک نشد هر که ز دیدار تو شد شاد

من با رخ چون لاله و با عارض چون مشک
با قامت چون تیر ز وصل تو کنم یاد

تو زر کنی از لاله و کافور کنی مشک
چوگان کنی از تیز زهی جادوی استاد

ویران کنی آن دل که درو سازی منزل
هرگز نگذاری که بود منزلت آباد

ای منزل تو گشته ز آشوب تو ویران
آن شهر کزو خاستی آباد همی باد

جیحون شده چشم من از آن زلف سمن سا
بر باد شده زلف تو از قامت شمشاد

مشهور جهان گشته سنایی ز غم تو
از روی چو خورشید تو ای طرفهٔ بغداد

تو مایهٔ خوبی شدی ای مایهٔ خوبان
افگنده درین خسته دلم عشق تو بنیاد

صد رحمت و صد شادی بر جان تو ای بت
مادر که ترا زاد بر او نیز دعا باد
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۲
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۹۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۹۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.