هوش مصنوعی:
یک کودک دوازدهساله از خانوادهای پاکدین، پس از کشته شدن پدرش در جنگ، برای انتقام به میدان نبرد میرود. مادرش ابتدا او را از این کار منع میکند، اما سپس او را تشویق میکند تا در راه دین فداکاری کند. کودک با شجاعت میجنگد و بیست نفر از دشمنان را میکشد، اما در نهایت کشته میشود. مادرش بر او میگرید و امام حسین (ع) به او تسلیت میگوید و وعدهی بهشت را به او میدهد.
رده سنی:
12+
متن دارای صحنههای جنگ و شهادت است که ممکن است برای کودکان کوچکتر ناراحتکننده باشد. همچنین، درک مفاهیم فداکاری و ایثار نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارد که معمولاً از 12 سالگی به بعد در کودکان شکل میگیرد.
بخش ۲۴ - ذکر شهادت عوسجه پسر مسلم بن عوسجه علیه السلام
یکی کودک ازمسلم پاکخوی
به درگه درون بود خورشید روی
ده ودو بد اززندگی سال او
بدی چون جوانان پر وبال او
به خون پدر تیغ بران گرفت
ره جنگ چو شیر غران گرفت
چو از دور دارای دینش بدید
به کردار آن خوب رو بنگرید
مراو را به بر خواند و گفت ای پسر
تو را بس بود مرگ فرخ پدر
مپیما ره کوشش وکار زار
مکن مادر از مرگ خود داغدار
چو مادرش آواز شه را شنفت
دوید از پس پرده بیرون و گفت
که ای پور بشتاب در دشت کین
بکن جان خود برخی شاه دین
اگر زنده برگردی ای خردسال
نگردانمت شیر خود را حلال
شنید این چو کودک به میدان چمید
به رزم سپه تیغ کین برکشید
زمانی دلیرانه ناورد کرد
بکشت از خسان سپه بیست مرد
بیامد ز پی مهربان مادرش
همی گفت با پور نیک اخترش
که زود ای پسر جان خودکن نثار
مراسرخ رو کن به روز شمار
جوان جنگ می جست تاکشته گشت
تن او به خون اندر آغشته گشت
بیامد سوی خیمه ی مام باز
شد آن کشته ی خویش را مویه ساز
خداوند دین سبط خیرالبشر
چو دیدش به مرگ پسر مویه گر
سوی او خرامید وبا او بگفت
که ای با غم پور گردیده جفت
تورا پاک یزدان شکیبا کناد
شود مادر من زکار تو شاد
به روز جزا دربهشت برین
تو با مادرم بود خواهی قرین
چو پیگار آن کودک آمد به سر
گشاد ایزد از باغ مینوش در
به درگه درون بود خورشید روی
ده ودو بد اززندگی سال او
بدی چون جوانان پر وبال او
به خون پدر تیغ بران گرفت
ره جنگ چو شیر غران گرفت
چو از دور دارای دینش بدید
به کردار آن خوب رو بنگرید
مراو را به بر خواند و گفت ای پسر
تو را بس بود مرگ فرخ پدر
مپیما ره کوشش وکار زار
مکن مادر از مرگ خود داغدار
چو مادرش آواز شه را شنفت
دوید از پس پرده بیرون و گفت
که ای پور بشتاب در دشت کین
بکن جان خود برخی شاه دین
اگر زنده برگردی ای خردسال
نگردانمت شیر خود را حلال
شنید این چو کودک به میدان چمید
به رزم سپه تیغ کین برکشید
زمانی دلیرانه ناورد کرد
بکشت از خسان سپه بیست مرد
بیامد ز پی مهربان مادرش
همی گفت با پور نیک اخترش
که زود ای پسر جان خودکن نثار
مراسرخ رو کن به روز شمار
جوان جنگ می جست تاکشته گشت
تن او به خون اندر آغشته گشت
بیامد سوی خیمه ی مام باز
شد آن کشته ی خویش را مویه ساز
خداوند دین سبط خیرالبشر
چو دیدش به مرگ پسر مویه گر
سوی او خرامید وبا او بگفت
که ای با غم پور گردیده جفت
تورا پاک یزدان شکیبا کناد
شود مادر من زکار تو شاد
به روز جزا دربهشت برین
تو با مادرم بود خواهی قرین
چو پیگار آن کودک آمد به سر
گشاد ایزد از باغ مینوش در
وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب: مثنوی
تعداد ابیات: ۲۰
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:بخش ۲۳ - ذکر مبارزت و شهادت جناب مسلم ابن عوسجه علیه السلام
گوهر بعدی:بخش ۲۵ - ذکرشهادت جناب هلال ابن نافع علیه السلام
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.