هوش مصنوعی: این متن شعری عاشقانه و عرفانی است که در آن شاعر از زیبایی و جمال معشوق سخن می‌گوید و او را به عنوان منبع نور و زیبایی توصیف می‌کند. شاعر از عشق و خدمت به معشوق سخن می‌گوید و او را با عناصر طبیعی مانند آفتاب، گل و گلاب مقایسه می‌کند. همچنین، شاعر به مفاهیم عرفانی مانند قیامت و عرش اشاره می‌کند و معشوق را به عنوان قبله‌ی جان خود معرفی می‌کند.
رده سنی: 16+ این متن حاوی مفاهیم عمیق عرفانی و ادبی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و تشبیهات پیچیده نیاز به سطحی از بلوغ فکری و ادبی دارد که معمولاً در سنین بالاتر یافت می‌شود.

غزل شمارهٔ ۱۳۴

نور تا کیست که آن پردهٔ روی تو بود
مشک خود کیست که آن بندهٔ موی تو بود

ز آفتابم عجب آید که کند دعوی نور
در سرایی که درو تابش روی تو بود

در ترازوی قیامت ز پی سختن نور
صد من عرش کم از نیم تسوی تو بود

راه پر جان شود آن جای که گام تو بود
گوش پر در شود آنجا که گلوی تو بود

هر که او روی تو بیند ز پی خدمت تو
هم به روی تو که پشتش چو به روی تو بود

از تو با رنگ گل و بوی گلابیم از آنک
خوی احمد بود آنجا که خوی تو بود

دیدهٔ حور بر آن خاک همی رشک برد
که بر آن نقش ز لعل سر کوی تو بود

کافهٔ خلق همه پیش رخت سجده برد
حور یا روح که باشد که کفوی تو بود

قبلهٔ جایست همه سوی تو چون کعبه از آن
قبلهٔ جان سنایی همه سوی تو بود
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۳۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۳۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.