هوش مصنوعی: این متن شعری است که در آن شاعر از عشق و شیدایی خود سخن می‌گوید. او از درد فراق و نبود شکیبایی در دلش می‌نالد و عشق را به عنوان یک تجربه عمیق و گاه دردناک توصیف می‌کند. شاعر همچنین به عشق‌های افسانه‌ای مانند عشق زلیخا به یوسف اشاره می‌کند و بیان می‌کند که عشق واقعی نیازمند بینش و درک عمیق است.
رده سنی: 16+ این متن شامل مفاهیم عمیق عشق و عرفان است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از زبان شعری و ارجاعات به داستان‌های عرفانی مانند عشق زلیخا و یوسف نیازمند سطحی از بلوغ فکری و آشنایی با ادبیات کلاسیک فارسی است.

غزل شمارهٔ ۱۳۶

هر کرا در دل خمار عشق و برنایی بود
کار او در عاشقی زاری و رسوایی بود

این منم زاری که از عشق بتان شیدا شدم
آری اندر عاشقی زاری و شیدایی بود

ای نگارین چند فرمایی شکیبایی مرا
با غم عشقت کجا در دل شکیبایی بود

مر مرا گفتی چرا بر روی من عاشق شدی
عاشقی جانانه خودکامی و خودرایی بود

شد دلم صفرایی از دست فراق این جمال
آنکه صفرایی نشد در عشق سودایی بود

آن که یک ساعت دل آورد و ببرد و باز داد
بر حقیقت دان که او در عشق هر جایی بود

از سخنهای سنایی سیر کی گردند خود
جز کسی کو در ره تحقیق بینایی بود

از جمال یوسفی سیری نیابد جاودان
هر کرا بر جان و دل عشق زلیخایی بود
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۳۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۳۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.