هوش مصنوعی:
این متن شعری عاشقانه است که در آن شاعر از درد فراق و عشق به معشوق سخن میگوید. او از رنجهای عشق، اشکهای بیپایان و اندوه جدایی میگوید و از معشوق خود به عنوان کسی که باعث آتش گرفتن دل و چشمهایش شده است، یاد میکند. شاعر همچنین از امید و ناامیدی در عشق و تأثیرات عمیق آن بر روح و روان خود سخن میگوید.
رده سنی:
16+
این متن حاوی مفاهیم عمیق عاشقانه و احساساتی است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعارهها و تشبیههای پیچیده و مفاهیم عرفانی و ادبی نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربهی زندگی دارد که معمولاً در سنین بالاتر یافت میشود.
غزل شمارهٔ ۱۳۷
هر زمان از عشقت ای دلبر دل من خون شود
قطرهها گردد ز راه دیدگان بیرون شود
گر ز بی صبری بگویم راز دل با سنگ و روی
روی را تن آب گردد سنگ را دل خون شود
ز آتش و درد فراقت این نباشد بس عجب
گر دل من چون جحیم و دیده چون جیحون شود
بار اندوهان من گردون کجا داند کشید
خاصه چون فریادم از بیداد بر گردون شود
در غم هجران و تیمار جدایی جان من
گاه چون ذوالکفل گردد گاه چون ذوالنون شود
در دل از مهرت نهالی کشتهام کز آب چشم
هر زمانی برگ و شاخ و بیخ او افزون شود
تا تو در حسن و ملاحت همچنان لیلی شدی
عاشق مسکینت ای دلبر همی مجنون شود
خاک درگاه تو ای دلبر اگر گیرد هوا
توتیای حور و چتر شاه سقلاطون شود
ای شده ماه تمام از غایت حسن و جمال
چاکر از هجران رویت «عادکالعرجون» شود
آن دلی کز خلق عالم دارد امیدی به تو
چون ز تو نومید گردد ماهرویا چون شود
چون سنایی مدحتت گوید ز روی تهنیت
لفظ اسرار الاهی در دلش معجون شود
قطرهها گردد ز راه دیدگان بیرون شود
گر ز بی صبری بگویم راز دل با سنگ و روی
روی را تن آب گردد سنگ را دل خون شود
ز آتش و درد فراقت این نباشد بس عجب
گر دل من چون جحیم و دیده چون جیحون شود
بار اندوهان من گردون کجا داند کشید
خاصه چون فریادم از بیداد بر گردون شود
در غم هجران و تیمار جدایی جان من
گاه چون ذوالکفل گردد گاه چون ذوالنون شود
در دل از مهرت نهالی کشتهام کز آب چشم
هر زمانی برگ و شاخ و بیخ او افزون شود
تا تو در حسن و ملاحت همچنان لیلی شدی
عاشق مسکینت ای دلبر همی مجنون شود
خاک درگاه تو ای دلبر اگر گیرد هوا
توتیای حور و چتر شاه سقلاطون شود
ای شده ماه تمام از غایت حسن و جمال
چاکر از هجران رویت «عادکالعرجون» شود
آن دلی کز خلق عالم دارد امیدی به تو
چون ز تو نومید گردد ماهرویا چون شود
چون سنایی مدحتت گوید ز روی تهنیت
لفظ اسرار الاهی در دلش معجون شود
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۳۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۳۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.