هوش مصنوعی: این متن شعری عاشقانه و عرفانی است که در آن شاعر از معشوق خود با عناوینی مانند یوسف حسن و خورشید خوی خوش سیر یاد می‌کند و از او می‌خواهد که با او باده بنوشد و از زندگی لذت ببرد. شاعر همچنین به عشق و تسلیم در برابر آن اشاره می‌کند و از گذر زمان و ناگزیری تقدیر سخن می‌گوید.
رده سنی: 16+ این متن حاوی مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و مفاهیم پیچیده‌تر ادبی نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد.

غزل شمارهٔ ۱۷۸

ای یوسف حسن و کشی خورشید خوی خوش سیر
از سر برون کن سرکشی امروز با ما باده خور

زین بادهٔ چون ارغوان پر کن سبک رطل گران
با ما خور ای جان جهان با ما خور ای بدر پدر

ای خوش لب شیرین زبان خوش خوش در آ اندر میان
بگشای ترکش از میان تا در میان بندم کمر

زلفت طراز گوش کن یک نیم ازو گل پوش کن
می خواه و چندان نوش کن تا خوانمت تنگ شکر

اکنون طریقی پیش کن تدبیر کار خویش کن
در راه عشق این کیش کن ک «المنع کفر بالبشر»

من مدتی کردم حذر از عشقت ای شیرین پسر
آخر درآمد دل به سر «جاء القضا عمی البصر»
وزن: مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلن (رجز مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۷۷
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۷۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.