۳۳۴ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۱۹۹

بر من از عشقت شبیخون بود دوش
آب چشمم قطرهٔ خون بود دوش

در دل از عشق تو دوزخ می‌نمود
در کنار از دیده جیحون بود دوش

ای توانگر همچو قارون از جمال
عاشق از عشق تو قارون بود دوش

ای به رخ ماه زمین بی روی تو
مونس من ماه گردون بود دوش

بی تو دوش از عمر نشمردم همی
کز شمار عمر بیرون بود دوش

چون شب دوشین شبی هرگز مباد
کز همه شبها غم افزون بود دوش
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۹۸
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۰۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.