۳۵۱ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۲۰۱

از فلک در تاب بودم دی و دوش
وز غمت بی تاب بودم دی و دوش

با لب خشک از سرشک دیدگان
در میان آب بودم دی و دوش

گاه می‌خوردم گه از بحر دعا
روی در محراب بودم دی و دوش

بی رخ تو در میان بحر آب
با نبید ناب بودم دی و دوش

از کمان هجر در صحرای درد
تیر در پرتاب بودم دی و دوش

صحبت دیدار تو جستم همی
گر چه با اصحاب بودم دی و دوش

بی تو لرزان و طپان بر روی خاک
راست چون سیماب بودم دی و دوش
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۰۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۰۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.