۲۰۲ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۹۷

یغمای تو دستی به کم و بیش برآورد
تاراج تو دلق از بر درویش برآورد

عشق تو شک انداخت به هفتاد و دو ملت
حقیت آیین خود از کیش برآورد

حسن تو به قید دو جهان سلسله افراشت
آوازه آزادگی خویش برآورد

از بیلک مژگان تو شد کشته جهانی
با آنکه ندیدیم کی از کیش برآورد

چون از تو رهد صید؟ که کعبین غزالت
چون پنجه شیران به غضب نیش برآورد

خط نیست که برعکس رخت سایه فکنده
از صیقل تیغ آینه ام ریش برآورد

در مصلحت کس نزنم چنگ که عشقم
از کشمکش عقل کج اندیش برآورد

عشق از خردم خوب رهانید «نظیری »
خون گرمی بیگانه ام از خویش برآورد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۹۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۹۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.