هوش مصنوعی: این متن به زیبایی مفهوم عشق را توصیف می‌کند، عشقی که مرز و محدودیتی ندارد و مانند طلسمی است که نام و نشانی از آن یافت نمی‌شود. شاعر از بی‌قراری عاشق، وسعت بی‌انتها و جنون‌آمیز بودن عشق سخن می‌گوید و اشاره می‌کند که عشق واقعی فراتر از محدودیت‌های مادی و دنیوی است. همچنین، این متن به مفاهیمی مانند فنا در عشق، بی‌تعلقی به دنیا و والایی روح عاشق می‌پردازد.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که درک آن برای مخاطبان جوان‌تر ممکن است دشوار باشد. همچنین، برخی از اشارات به جنون عشق و فنا در آن نیاز به بلوغ فکری دارد.

شمارهٔ ۲۰۸

عشقست طلسمی که در و بام ندارد
آن کس که ازو یافت نشان نام ندارد

بس حله الوان به قد عشق بریدند
یک جامه به اندازه اندام ندارد

بادی که وزد وجد کند مست محبت
عاشق سر سودای می و جام ندارد

بس زاویه حال مرا روز لطیف است
تاب نفس صبح و دم شام ندارد

آغاز جنونم شد و پایان محبت
کاریست به انجام که انجام ندارد

از خویش تسلی نشوم تا رمقی هست
پروانه به جان باختن آرام ندارد

کوته نظران در طلب توشه راهند
عرض دو جهان وسعت یک گام ندارد

زان دانه مشکین و خط سبز ندیدم
مرغی که دلی در گرو دام ندارد

جان زیر لب از پا و سرش بوسه بچیند
کان نخل بهشتی ثمر خام ندارد

سرخوش ز لبش بیش شدم کز لب ساغر
می چاشنی تلخی دشنام ندارد

عریانی ما را شرف کعبه بپوشد
درویش حرم جامه احرام ندارد

جز طبع «نظیری » که حق عشق ادا کرد
کس نیست که در گردن ازو وام ندارد
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۲
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۰۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۰۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.