۱۸۳ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲۶۸

به بیرحمی دلی دارد دل صیاد از آن خوشتر
زبانی در کنایت سیلی استاد از آن خوشتر

به خود قیدی نداری با وجود حسن و زیبایی
ز هر خوبی که داری خاطر آزاد از آن خوشتر

فریب خنده می خواند عتاب غمزه می راند
ز خوبان خوش بود مهر و وفا بیداد از آن خوشتر

چو دریا می کشم دم در خود و در جوش می آیم
که خاموشی خوشش می آید و فریاد از آن خوشتر

ز بیدادش نمی نالم گرم زیر و زبر سازد
بنایی کو کند ویران نهد بنیاد از آن خوشتر

نثاری بر رخ او صد عوض در زیر لب دارد
برو جانی گر افشاندیم صد جان داد از آن خوشتر

«نظیری » جذبه یی باعث نصیحت می کند خاصت
اگر فضلی نداری عشق مادرزاد از آن خوشتر
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۶۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۶۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.