هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از عشق و هجران معشوق خود سخن می‌گوید و بیان می‌کند که بدون حضور معشوق، زندگی برایش بی‌معناست. او از رنج‌های عشق و جدایی شکایت می‌کند و می‌گوید که در آتش عشق و غم معشوق سوخته است. شاعر همچنین اشاره می‌کند که عشق معشوق او را اسیر کرده و جز این عشق، چیزی در دل ندارد.
رده سنی: 16+ این شعر حاوی مفاهیم عمیق عاطفی و عاشقانه است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از اصطلاحات و مفاهیم شعری کلاسیک ممکن است برای سنین پایین‌تر دشوار باشد.

غزل شمارهٔ ۲۴۳

روزی که رخ خوب تو در پیش ندارم
آن روز دل خلق و سر خویش ندارم

چندین چه کنی جور و جفا با من مسکین
چون طاقت هجرت من درویش ندارم

در مجمرهٔ عشق و غمت سوخته گشتم
زین بیش سر گفت و کمابیش ندارم

تا سلسلهٔ عشق تو بربست مرا دست
جز سلسله بر دست دل ریش ندارم

زان غمزهٔ غماز غم افزای تو بر من
اسلام شد و قبله شد و کیش ندارم
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۴۲
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۴۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.