هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از درد و رنج عشق و فراق یار خود می‌گوید. او از عشق سوزناک و هجران یارش رنج می‌برد، اما با وجود این دردها، خود را در راه عشق سوار و شکرگزار می‌داند. شاعر از روزگار سخت و دلبران قتال شکایت می‌کند، اما امیدوار است که فردا به لطف یارش، روزگارش بهبود یابد.
رده سنی: 16+ متن شامل مفاهیم عمیق عشق، رنج و فراق است که درک آن‌ها نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد. همچنین، استفاده از اصطلاحات و مفاهیم عرفانی ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

غزل شمارهٔ ۲۴۴

الحق نه دروغ سخت زارم
تا فتنهٔ آن بت عیارم

من پار شراب وصل خوردم
امسال هنوز در خمارم

صاحب سر درد و رنج گشتم
تا با غم عشق یار غارم

قتال‌ترین دلبرانست
قلاش‌ترین روزگارم

وز درد فراق و رنج هجرش
از دیده و دل در آب و نارم

با حسن و جمال یار جفتست
با درد و خیال و رنج یارم

با آتش عشق سوزناکش
بنگر که همیشه سازگارم

گر منزل عشق او درازست
شکر ایزد را که من سوارم

در شادی عشق او همیشه
من بر سر گنج صدهزارم

منگر تو بتا بدانکه امروز
چون موی تو هست روزگارم

فردا صنما به دولت تو
گردد چو رخ تو خوب کارم

یک راه تو باش دستگیرم
یک روز تو باش غمگسارم

تا چند سنایی نوان را
چون خر به زنخ فرو گذارم
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۴۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۴۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.