۲۲۲ بار خوانده شده

شمارهٔ ۳۲

در دیده تاب نیست دگر طفل اشک را
یاد تو کرده شوخ مگر طفل اشک را

غافل نمیشود نفسی از مکیدنش
پستان مادر است جگر طفل اشک را

در کوچه نشاط مبادا که گم شود
مگذار هیچگه ز نظر طفل اشک را

در مهد بیقراری دل نیست طاقتش
گیریم در کنار مگر طفل اشک را

می پرورد بخون دل از مهربانیش
درد تو مادر است پدر طفل اشک را

واعظ شود چراغم روشن ازو مگر
زان پرورم بخون جگر طفل اشک را
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.