هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از رنج‌ها و مصائب خود می‌گوید، از ضعف جسمانی و عشق نافرجام شکایت دارد و از ناعادلانه بودن دنیا گله می‌کند. او احساس می‌کند که حتی خداوند نیز ممکن است او را به جرم ناکامی‌هایش نپذیرد. در پایان، با اشاره به تیغ جفا و فریاد واعظ، حس درماندگی و بی‌پناهی خود را بیان می‌کند.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عرفانی و عشقی، همراه با مضامین رنج و ناامیدی، برای درک بهتر نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد. همچنین، برخی از اشارات ممکن است برای مخاطبان جوانتر سنگین یا نامفهوم باشد.

شمارهٔ ۳۷

از بسکه سست گشته تن مبتلا مرا
سازد هوای چشم زدن توتیا مرا

تا رو نهد به پای تو، قالب تهی کند
رشک است بر سعادت آن نقش پا مرا

تا دل بیاد آن گل رخسار بسته ام
دل وا نمی کند چمن دلگشا مرا

روشن شود چنانکه ز خاکستر آینه
کرده است فیض سوختگان باصفا مرا

از بس متاع کاسد بازار عالمم
ترسم به جرم نیز نگیرد خدا مرا

تیغ جفا کشید، که اول کرا کشم؟
فریاد کرد واعظ، گفتا: مرا!مرا!؟
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.