۲۰۷ بار خوانده شده

شمارهٔ ۶۹

قد خم شد و افتاد جهان از نظر ما
واشد سر و سامان هوسها، ز سر ما

در تن حرکت نیست، بجز گردش رنگم
دیگر سفر هند حنا شد سفر ما

چون غنچه، زر ما گره مشت ندیده است
صندوق بگو کیسه ندوزد به زر ما

در باغ سخاوت نتوان کامرسش گفت
خود را چو به کامی نرساند ثمر ما

ما را به املهای جهان، بستگیی نیست
چون قطره به تن رشته نگیرد گهر ما

کرده است زخود بیخبرم، یاد عزیزان
با آنکه نگیرند عزیزان خبر ما

واعظ ندهد غیر گل آتشی از وی
خاری که زند دست به دامان تر ما
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۶۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۷۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.