هوش مصنوعی: این متن عرفانی و فلسفی به موضوعاتی مانند عشق، تسلیم در برابر حق، تواضع، و دوری از خودخواهی می‌پردازد. شاعر از مفاهیمی مانند زلف یار، دعا، خاکساری، و ره حق سخن می‌گوید و بر اهمیت رهایی از خود و وابستگی‌های دنیوی تأکید دارد.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که درک آن برای مخاطبان جوان‌تر ممکن است دشوار باشد. همچنین، برخی از اشارات شعر نیازمند دانش ادبی و عرفانی پایه است.

شمارهٔ ۱۱۰

نکهت از زلف کجش سودائی سر در هواست
شانه در گیسوی او، دیوانه زنجیر خاست

فارغ از آزار چرخ از بی وجودی گشته ام
دانه من چون شرر ایمن ز سنگ آسیاست

ترک خود کن اول، آنگه هر چه میخواهی بخواه
دست چون از خویش برداشتی دست دعاست

سعی ما گرهست ناقص، فیض جانان کامل است
دست ما هرچند کوتاهست، زلف او رساست

میدهد، افتادگی تسکین تندیهای خصم
خاکساریها درین طوفان، چو خاک کربلاست

از تو لاف بی نیازی سخت باشد ناپسند
تا دل از صدرنگ خواهش پر چو کشکول گداست

بسکه یاران در ره حق برخلاف مقصدند
هادی این راه وقت بازگشتن رهنماست

بر قماش جامه نازند این خودآرایان اگر
بر تن ما نیز عریانی قبای ته نماست

دست داد امشب حنا را، رخصت پابوس او
از حنا کمتر نه یی ای گریه، وقت دست و پاست

چون ز خود بیرون نهی پا، وقت عرض حاجتست
از تو چون خالی شد آغوش تو، محراب دعاست

خلق کن با سائلان، نبود عطا گر دسترس
روی خندان از کریمان نایب دست سخاست

خواب آسایش اگر خواهی کنی واعظ دمی
بی سرانجامیت بالین، خاکساری متکاست
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۲
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۰۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۱۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.