هوش مصنوعی: این شعر به موضوعاتی مانند ناپایداری دنیا، ارزش تواضع، خطرات زبان و سخن چینی، اهمیت خاموشی، و ارزش هنر و قلم می‌پردازد. شاعر از ناپایداری زندگی و گردباد بودن دوران سخن می‌گوید و تأکید می‌کند که تواضع و خاک پای دیگران شدن، راه رسیدن به مراد است. همچنین، خطرات زبان و طعن زدن به خود را یادآور می‌شود و خاموشی را عالم امن و امان می‌داند. در ادامه، به ارزش هنر و قلم اشاره می‌کند و می‌گوید که اگر کسی هنر را نفهمد، نقص از هنرمند نیست. در پایان، به اهمیت یکتایی و ممتاز بودن از دیگران اشاره می‌کند.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی است که برای درک کامل آن، مخاطب نیاز به بلوغ فکری و تجربه زندگی دارد. همچنین، برخی از مضامین مانند ناپایداری دنیا و خطرات زبان ممکن است برای سنین پایین سنگین و نامفهوم باشد.

شمارهٔ ۱۲۰

کجا عاقل بهستی دل نهاده است
که ما خاکیم و، دوران گردباد است

چنین گر می شود اوقات ما صرف
به ما این زندگانی هم زیاد است

بیابی از تواضع هر چه خواهی
که خاک پا شدن خاک مراد است

کشد تیغ زبان طعن بر خویش
جگر داری که با خود در جهاد است

رسیدن تیغ را در دم بمقصد
ز دوری از رفیق کج نهاد است

خموشی عالم امن و امانست
سخن چون در میان آمد، فساد است

ز بس سرگشتگی پیچیده با ما
نسیم گلشن ما، گردباد است

بخود گر دوستی، دشمن میندوز
که کم صد دوست، یک دشمن زیاد است

بود خرج زبان از کیسه دل
قلم را روسفیدی از مدادست

نباشد مشتری جنس هنر را
گران قیمت چو شد کالا، کساد است

نفهمد گر کسی، نقص سخن نیست
چه غم خط را، کسی گر بیسواد است؟

چو وا شد غنچه، خواند در کتابش
که آخر بستگیها را گشاد است

به یکتایی، شوی ممتاز از خلق
کجا یک از عددها در عداد است

بود هرچند حق، کم گوی واعظ
که کم قدر تو از حرف زیاد است
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۴
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۱۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۲۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.