۳۳۸ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۲۸۲

آمد گه آنکه ساغر آریم
آواز چو عاشقان برآریم

بر پشت چمن سمن برآمد
ما روی بر آن سمنبر آریم

در باغ چو بنگریم رویش
جانها به نثار بتگر آریم

اندر ره عاشقی ز باده
گر از سر لاف خود برآریم

با همت خود به عون دردی
از عالم عشق پر برآریم

یک مر صلاح را مگر ما
در ره روش قلندر آریم

چون مرکب عاشقی به معنی
اندر صف کم زنان در آریم

گر جان و جهان و دین ببازیم
سرپوش زمانه در سر آریم

در خاک بسیط چون سنایی
نعت فلک مدور آریم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۸۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۸۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.