هوش مصنوعی: این متن شعری است که در آن شاعر از درد هجران و جدایی سخن می‌گوید و از معشوق خود می‌خواهد که به او توجه کند. او از زاهدان مغرور و بی‌نور انتقاد می‌کند و بیان می‌کند که در روز قیامت، پاداش بدون رنج به مزدوران داده می‌شود. شاعر همچنین از توبه و بازگشت به سوی معشوق سخن می‌گوید.
رده سنی: 16+ این متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و انتقادی است که ممکن است برای مخاطبان زیر 16 سال قابل درک نباشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند توبه و بازگشت به سوی معشوق و انتقاد از زاهدان مغرور نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد.

غزل شمارهٔ ۲۹۵

ای وصل تو دستگیر مهجوران
هجر تو فزود عبرت دوران

هنگام صبوح و تو چنین غافل
حقا که نه‌ای بتا ز معذوران

گر فوت شود همی نماز از تو
بندیش به دل بسوز رنجوران

برخیز و بیار آنچه زو گردد
چون توبهٔ من خمار مخموران

فریاد ز دست آن گران جانان
بی عافیه زاهدان و بی‌نوران

از طلعتها چو روی عفریتان
از سبلتها چو نیش زنبوران

گویند بکوش تا به مستوری
در شهر شوی چو ما ز مشهوران

نزدیکی ما طلب کن ای مسکین
تا روز قضا نباشی از دوران

لا والله اگر من این کنم هرگز
بیزارم از جزای ماجوران

معلوم شما نیست ز نادانی
ای زمرهٔ زاهدان مغروران

آنجا که مصیر ما بود فردا
بی‌رنج دهند مزد مزدوران
وزن: مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن (مضارع مثمن اخرب)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۹۴
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۹۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.