هوش مصنوعی:
این متن شعری است که از درد و رنجهای زندگی، ضعف و ناتوانی انسان در برابر تقدیر، و تأملات فلسفی دربارهی مرگ و حقایق زندگی سخن میگوید. شاعر از مفاهیمی مانند فقر، غم، ضعف جسمانی، و گذر زمان استفاده کرده است تا احساسات عمیق خود را بیان کند.
رده سنی:
16+
مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی موجود در این شعر ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، موضوعاتی مانند مرگ، درد، و ضعف انسان نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارد تا بهدرستی درک شود.
شمارهٔ ۲۹۲
صحرا ز باد دستی آهم فقیر شد
کوه از جواب ناله من سینه گیر شد
عاقل بنقش عاریتی تن نمیدهد
از ساده لوحی آینه صورت پذیر شد
در کنج غم ز درد تو از بس گداختم
تن مشتبه ز ضعف بموج حصیر شد
آید بکام زهر اجل به ز شکرم
از موی سر چو کاسه مرا پر ز شیر شد
چون آفتاب چهره به زردی نهاد روی
برخیز ساز برگ ره مرگ دیر شد
بد میرود ز دل سخن نرم نرم خصم
شد دیر هضم نان، چو به روغن خمیر شد
خود را ببند در ره حق بر سبکروان
پیکان سبک ره این قدر از فیض تیر شد
باشد جوان همیشه چو گلهای معنیت
واعظ چه غم که گلبن طبع تو پیر شد؟
کوه از جواب ناله من سینه گیر شد
عاقل بنقش عاریتی تن نمیدهد
از ساده لوحی آینه صورت پذیر شد
در کنج غم ز درد تو از بس گداختم
تن مشتبه ز ضعف بموج حصیر شد
آید بکام زهر اجل به ز شکرم
از موی سر چو کاسه مرا پر ز شیر شد
چون آفتاب چهره به زردی نهاد روی
برخیز ساز برگ ره مرگ دیر شد
بد میرود ز دل سخن نرم نرم خصم
شد دیر هضم نان، چو به روغن خمیر شد
خود را ببند در ره حق بر سبکروان
پیکان سبک ره این قدر از فیض تیر شد
باشد جوان همیشه چو گلهای معنیت
واعظ چه غم که گلبن طبع تو پیر شد؟
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۹۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۹۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.