هوش مصنوعی: شاعر در این متن از عشق و شیدایی خود به معشوق سخن می‌گوید. او از درد فراق و شوق دیدار معشوق می‌نالد و از اینکه زندگی‌اش به تدریج در این عشق تباه می‌شود، شکایت می‌کند. شاعر خود را مانند مجنون در عشق لیلی می‌داند و از همه چیز جز معشوق بیزار است. او تمام شب را به گریه و زاری می‌گذراند و در آرزوی دیدار معشوق است.
رده سنی: 16+ این متن حاوی مفاهیم عمیق عاشقانه و احساساتی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و تشبیهات پیچیده در شعر کلاسیک فارسی نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد تا بتوان آن را به درستی درک کرد.

غزل شمارهٔ ۳۰۳

جوانی کردم اندر کار جانان
که هست اندر دلم بازار جانان

چو شکر می‌گدازم ز آب دیده
ز شوق لعل شکربار جانان

ز من برد اندک اندک زندگانی
خلاف وعدهٔ بسیار جانان

فغان ای مردمان فریاد فریاد
ز شوق دیدن و گفتار جانان

از آن دو نرگس خونخوار جانان
ز چشم مست ناهشیار جانان

فغان زان سنبل سیراب مشکین
دمیده بر رخ گلنار جانان

همه شب زار گریم تا سحرگاه
همی بوسم در و دیوار جانان

چو مجنونم دوان در عشق لیلی
همی جویم به جان آثار جانان

ستاره بر من مسکین بگرید
اگر گویی بدو اسرار جانان

ازین شهرم ولیکن چون غریبان
بمانده در غم و تیمار جانان

ولیکن تا روان دارم ندارم
من مسکین سر آزار جانان
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۰۲
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۰۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.