هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از عشق و حیرانی خود در برابر معشوق سخن می‌گوید. او از مکر و بازی‌های معشوق شکایت دارد و بیان می‌کند که از عشق او سرگشته و حیران شده است. شاعر همچنین اعلام می‌کند که حاضر است جان خود را فدای معشوق کند و همواره مطیع و فرمانبردار او باشد.
رده سنی: 16+ این شعر حاوی مفاهیم عمیق عاشقانه و احساساتی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و مفاهیم پیچیده‌تر نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربه‌ی عاطفی دارد که معمولاً در سنین بالاتر یافت می‌شود.

غزل شمارهٔ ۳۰۴

ز دست مکر وز دستان جانان
نمی دانم سر و سامان جانان

ز بس کان شوخ داند پای بازی
شدم سرگشته و حیران جانان

گشاد از چشم من صد چشمهٔ خون
دو بند زلف مشک افشان جانان

اگر چه خود ندارد با رهی دل
هزاران جان فدای جان جانان

چو زلف او رخ من پرشکن باد
اگر من بشکنم پیمان جانان

نبیند روز عمر من دگر مرگ
اگر باشم شبی مهمان جانان

سنایی تا سما گردان بود، هست
همیشه در خط فرمان جانان

بود همواره از بهر تفاخر
غلام و چاکر و دربان جانان
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۰۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۰۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.