هوش مصنوعی: این متن به موضوع پیری و تغییرات ناشی از آن در زندگی می‌پردازد. شاعر از گذر جوانی و رسیدن به پیری سخن می‌گوید و اشاره می‌کند که در این دوران، دیدگاه‌ها و احساسات تغییر می‌کنند. او همچنین به ناپایداری دنیا و اهمیت گذراندن روزهای باقی‌مانده با خوشی اشاره دارد، حتی اگر این روزها همراه با ناخوشی باشند. در پایان، شاعر توصیه می‌کند که در برابر ناخوشی‌ها و خوشی‌ها خوشدل باشیم، زیرا آنچه امروز ناخوش به نظر می‌رسد، ممکن است فردا خوش باشد.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق فلسفی و روان‌شناختی است که درک آن برای نوجوانان و بزرگسالان مناسب‌تر است. همچنین، موضوعاتی مانند پیری، گذر زمان و ناپایداری دنیا ممکن است برای کودکان قابل درک نباشد.

شمارهٔ ۴۲۴

پیری آمد، نه جوانیست دگر از ما خوش
چون گل شمع بود بر سر ما گل ناخوش

وقت پیری نگه گرم بخوبان خنک است
سیر گلشن نبود فصل دی و سرما خوش!

خوش فشانده است ز آلایش کثرت دامن
چه عجب خاطر غمگین شود از صحرا خوش؟!

نیست دنیا، بجز از خانه پر مرداری
چون در آن کرده تو پاکیزه طبیعت جاخوش؟!

دو سه روزیست حیات تو و، ناخوش آن هم
بگذران ناخوشی این دو سه روز، اما خوش

غم درویش بود، آنکه توان تنها خورد
خوردن نعمت الوان، نبود تنها خوش

واعظ امروز بهر ناخوش و خوش، خوشدل باش
کآنچه ناخوش بود امروز، بود فردا خوش
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۲۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۲۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.