هوش مصنوعی: این متن شعری عاشقانه است که در آن شاعر از زیبایی و جذابیت معشوق خود سخن می‌گوید. او با استفاده از تصاویر و تشبیهات زیبا، مانند باد عنبر، آب آتش، و ابروی معشوق، احساسات عمیق خود را بیان می‌کند. شاعر همچنین به تأثیرات عشق و جذابیت معشوق بر خود و دیگران اشاره می‌کند و از این که عشق او را به ستوه آورده است، شکایت می‌کند.
رده سنی: 16+ این متن حاوی مفاهیم عمیق عاشقانه و استفاده از تشبیهات و استعارات پیچیده است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند کفر و دین در بازار عشق ممکن است نیاز به درک بیشتری از مفاهیم فلسفی و عرفانی داشته باشد که معمولاً با افزایش سن و تجربه به دست می‌آید.

غزل شمارهٔ ۳۶۲

باد عنبر برد خاک کوی تو
آب آتش ریخت رنگ روی تو

جاودان را نیست اندر کل کون
هیچ دولتخانه چون ابروی تو

کفر و دین را نیست در بازار عشق
گیسه داری چون خم گیسوی تو

چشم و دل ترست و گرم از عشق تو
کام و لب خشک‌ست و سرد از خوی تو

ای بسا خلقا که اندر بند کرد
حلقهاشان حلقه‌های موی تو

گر بهشتی نیست پس جادو چراست
آن دو چشم بلعجب بر روی تو

عالمی را دارویی جز چشم را
بی ضیا چشمست از داروی تو

تا دل ریش مرا دست غمت
بست همچون مهره بر بازوی تو

کافرم چون چشم شوخت گر دهم
دین و دنیا را به تار موی تو

دل چو نار و رخ چو آبی کرده‌ام
از کلوخ امرود و شفتالوی تو

هر کسی محراب دارد هر سویی
هست محراب سنایی سوی تو

ای بسا شرما که برد از چشمها
دیدهٔ شوخ خوش جادوی تو

کی توانم پای در عشقت نهاد
با چنان دست و دل و بازوی تو

سگ به از عقل منست ار عقل من
ناف آهو نشمرد آهوی تو
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۶۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۶۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.