هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به ستایش معشوق می‌پردازد و از عشق و فداکاری خود سخن می‌گوید. او معشوق را به لعل و یاقوت تشبیه می‌کند و از عشق بی‌حد و مرز خود به او می‌گوید. شاعر همچنین از دوری از خود و فنا شدن در عشق معشوق سخن می‌گوید و بیان می‌کند که هیچ کس مانند او در این شهر به معشوق عشق نمی‌ورزد.
رده سنی: 16+ این شعر دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد. همچنین، استفاده از تشبیهات و استعارات پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

غزل شمارهٔ ۳۹۰

ای لعل ترا هر دم دعوی خدایی
برخاسته از راه تو چونی و چرایی

با جزع تو و لعل تو بر درگه حسنت
عیسی به تعلم شده موسی به گدایی

پیش تو همی گردم در خون دو دیده
می‌بینی و می‌پرسی ای خواجه کجایی

گفتی که چه می‌سازی بی صبر دل و جان
جانا چه توان ساخت بدین رخت و کیایی

آنکس که به سودای تو از خود نشود دور
سستست به کار خود چون بت به خدایی

از جمع غلامان تو حقا که درین شهر
یک بنده ترا نیست به مانند سنایی
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۸۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۹۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.