هوش مصنوعی: این شعر از سنایی بیانگر درد و رنج عاشقانه و شکایت از جفا و بی‌وفایی معشوق است. شاعر از جدایی و تاریکی هجران می‌نالد و آرزوی وصل و روشنایی دارد. او از معشوق می‌خواهد که از بیگانگی و مردم‌فریبی دست بردارد و به عاشق وفادار خود رحم کند.
رده سنی: 16+ این شعر حاوی مفاهیم عمیق عاشقانه و اخلاقی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌ی عاطفی دارد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند جفا و بی‌وفایی ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد.

غزل شمارهٔ ۳۹۱

ای پیشهٔ تو جفانمایی
در بند چه چیزی و کجایی

باری یک شب خیال بفرست
گر ز آنکه تو خود همی نیایی

در باختن قمار با دوست
دست اولین مکن دغایی

بیگانگی ای نگار بگذار
چون با تو فتادم آشنایی

دانم که تو نه حریفی و من
آخر نه که از برم جدایی

تاریکی هجر چند بینم
نادیده به وصل روشنایی

ای حسن خوش تو کرده کاسد
بازار روای پارسایی

وی روی کش تو کرده فاسد
اندیشهٔ مردم ریایی

بی جان بادا هرآنکه گوید
دلداری را تو ناسزایی

زین بیش مکن جفا و بیداد
بر عاشق خویشتن: سنایی
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۹۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۹۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.