۳۶۸ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۳۹۵

کودکی داشتم خراباتی
می کش و کمزن و خرافاتی

پارسا شد ز بخت و دولت من
پارسایی شگرف و طاماتی

شیوهٔ خمر و قمر و رمز مدام
صفتی بود مرورا ذاتی

آنکه والتین ز بر ندانستی
همچو بوالخیر گشت هیهاتی

خوانده از بر همیشه چو الحمد
عدد سورهٔ لباساتی

گوید امروز بر من از سر زهد
مثل و نکتهٔ اشاراتی

دوش گفتم ورا که ای دل و جان
مر مرا مایهٔ مباهاتی

گر چه مستور و پارسا شده‌ای
واصل هر گونهٔ کراماتی

گر یکی بوسه خواهم از تو دهی؟
گفت: لا والله ای خراباتی

ای سنایی کما ترید خوشست
دل به قسمت بنه کمایاتی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۹۴
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۹۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.