۳۶۰ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۴۱۱

ای آنکه رخ چو ماه داری
رخسارهٔ من چو کاه داری

آیین دل سمنبران را
بر سیم ز سیب جاه داری

بر عرصهٔ شطرنج خوبی
از لطف هزار شاه داری

در مجمع خیل خوبرویان
چون یوسف پیشگاه داری

هر لحظه رهی دگر نمایی
برگوی که چند راه داری

در شوخی دست برد خواهی
کز خوبی دستگاه داری

گر قتل سناییت گناهست
دانم که بسی گناه داری
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۴۱۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۴۱۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.