هوش مصنوعی: شاعر در این متن از عشق و علاقه‌ی شدید خود به معشوق سخن می‌گوید و بیان می‌کند که چگونه این عشق او را به ستوه آورده است. او آرزو می‌کند که بتواند با معشوق خود بیشتر وقت بگذراند و از دوری او رنج می‌برد. همچنین، شاعر از نداشتن ثروت و امکانات برای جلب توجه معشوق اظهار ناراحتی می‌کند.
رده سنی: 16+ این متن حاوی مفاهیم عمیق عاشقانه و احساساتی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند غم هجران و ناامیدی نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌ی بیشتری دارند.

غزل شمارهٔ ۴۲۲

ای پسر گونه ز عشقت دست بر سر دارمی
گاه عشرت پیش تو بر دست ساغر دارمی

ورنه همچون حلقهٔ در داردی عشقت مرا
بر امیدت هر زمانی گوش بر در دارمی

نیستی پشتم چو چنبر در غم هجران تو
گر شبی در گردن تو دست چنبر دارمی

ورنه بر جان و دل من مهربانستی دلت
من ز دست تو به یزدان دستها بردارمی

گر همه شب دارمی در کف می و در بر ترا
ماه در کف دارمی خورشید در بر دارمی

زر ندارم با تو کارم زان قبل ناساخته‌ست
کاشکی زر دارمی تا کار چون زر دارمی

در خرابات قلندر گر ترا ماواستی
من نشیمن در خرابات قلندر دارمی
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۴۲۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۴۲۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.