۸۷ بار خوانده شده

شمارهٔ ۵۳ - از قول آقازین العابدین تاجر اردکانی به شخصی نگاشته

دو سال است از خدمت تمام سعادت دورم، و با آن مایه آمیزش و مودت بهر راه و روش از وصول دو سطر نگارش به کلی مهجور. مرا که از هر بابت به ترقیم و نگاشت چند کلمه نای ارادت توان بست و پاس خلوصیت را به اظهار برخی عنایات دل توان جست، چرا از روی لطف یادم نکنی؟ بنی نوع جنس را از هر مایه مخالطت و معاشرت مادام هستی با هم جز نمود محبت و نواخت و فزود تفقد و شناخت چنانچه نیک پیداست و بینم چه ثمر حاصل است و کدام اندیشه در دل؟
با وجود این مراحل چرا خامه از راز نگارش خاموش است و مولی را به یاد آوری دوستان پیشین پیمان گفت و گزارش فراموش؟ این نه شرط صفا و پیوند است. مخلص را با همه فرط عبادت به دو حرف که مظهر عنایت آید، چنبر اتحاد در گردن و پای عقیدت در کمند است، اگر این نباشد مراودت را چه ثمر خواهد رست، و معاشرت را چه حاصل خواهد خاست؟
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۲ - از قول شخصی به حاجی ابوالقاسم قزوینی نگاشته
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۴ - به حاجی محمد ابراهیم تاجر استرآبادی نگاشته
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.