هوش مصنوعی:
این متن شعری است که از مفاهیم عرفانی و فلسفی مانند رهایی از قیود مادی، جستجوی حقیقت، و طغیان علیه ظواهر فریبنده سخن میگوید. شاعر از رهایی از تعلقات دنیوی، شکستن توبهها، و طلب آزادی معنوی صحبت میکند. همچنین، به مفاهیمی مانند نفی خودپرستی، طغیان علیه سالوسان، و جستجوی حقیقت درونی اشاره دارد.
رده سنی:
18+
متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و آشنایی با ادبیات و مفاهیم انتزاعی دارد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند طغیان و نفی تعلقات دنیوی ممکن است برای مخاطبان جوانتر چالشبرانگیز یا نامفهوم باشد.
قصیدهٔ شمارهٔ ۱۱۹
خیز تا از روی مستی بیخ هستی بر کنیم
نقش دانش را فرو شوییم و آتش در زنیم
همچو خد و خوی خوبان پردهها را بردریم
همچو زلف ماهرویان توبهها را بشکنیم
همچو عیاران همی ریزیم اندر جام جان
بهر جان چون آسیا تا چند گرد تن تنیم
گرد صحرای قدم پوییم چون تر دامنان
زین هوس خانهٔ هوا تا کی نه ما اهریمنیم
دیدهٔ جانهای ما هرگز نبیند مامنی
تا چو یک چشمان دلی پر دعوی ما و منیم
مجرم و محروممان دارند تا ما غمروار
بستهٔ این طارم پیروزهٔ بیروزنیم
گردنی بیرون کنیم از سر و گرنه تا ابد
بیشتر حمال سر خوانندمان گر گردنیم
آروزها را برون روبیم از دل کارزو
شیوهٔ آبستنانست و نه ما آبستنیم
رشته تابی هم نیابد ره به ما زیرا که ما
نه درین ره تنگ چشم و تنگ دل چو سوزنیم
عاقبت ما را گریبانگیر ناید زان که ما
نی چو مشتی خشک مغز بوالطمع تر دامنیم
برکنیم از بوستان نطق بیخ صوت و حرف
تا شویم آزاد و انگاریم شاخ سوسنیم
جام فرعونی به کف گیریم و پس موسی نهاد
هر چه فرعونیست در ما بیخش از بن برکنیم
از درون سالوسیان داریم به گر یکدمی
خرقهٔ سالوسیان را بخیه بر روی افگنیم
گر چه نااهلانمان چون سیم بد بپرا کنند
ما چو سیماب از طریق خاصیت بپراکنیم
در زنیم آتش سنایی وار در هر سوخته
کز در معنی نه ما کمتر ز سنگ و آهنیم
نقش دانش را فرو شوییم و آتش در زنیم
همچو خد و خوی خوبان پردهها را بردریم
همچو زلف ماهرویان توبهها را بشکنیم
همچو عیاران همی ریزیم اندر جام جان
بهر جان چون آسیا تا چند گرد تن تنیم
گرد صحرای قدم پوییم چون تر دامنان
زین هوس خانهٔ هوا تا کی نه ما اهریمنیم
دیدهٔ جانهای ما هرگز نبیند مامنی
تا چو یک چشمان دلی پر دعوی ما و منیم
مجرم و محروممان دارند تا ما غمروار
بستهٔ این طارم پیروزهٔ بیروزنیم
گردنی بیرون کنیم از سر و گرنه تا ابد
بیشتر حمال سر خوانندمان گر گردنیم
آروزها را برون روبیم از دل کارزو
شیوهٔ آبستنانست و نه ما آبستنیم
رشته تابی هم نیابد ره به ما زیرا که ما
نه درین ره تنگ چشم و تنگ دل چو سوزنیم
عاقبت ما را گریبانگیر ناید زان که ما
نی چو مشتی خشک مغز بوالطمع تر دامنیم
برکنیم از بوستان نطق بیخ صوت و حرف
تا شویم آزاد و انگاریم شاخ سوسنیم
جام فرعونی به کف گیریم و پس موسی نهاد
هر چه فرعونیست در ما بیخش از بن برکنیم
از درون سالوسیان داریم به گر یکدمی
خرقهٔ سالوسیان را بخیه بر روی افگنیم
گر چه نااهلانمان چون سیم بد بپرا کنند
ما چو سیماب از طریق خاصیت بپراکنیم
در زنیم آتش سنایی وار در هر سوخته
کز در معنی نه ما کمتر ز سنگ و آهنیم
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: قصیده
تعداد ابیات: ۱۵
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:قصیدهٔ شمارهٔ ۱۱۸
گوهر بعدی:قصیدهٔ شمارهٔ ۱۲۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.