هوش مصنوعی: این متن شعری عاشقانه و غمگین است که در آن شاعر از درد فراق، ناامیدی در عشق، و بی‌وفایی یار سخن می‌گوید. او از حالات روحی خود در فراق و وصل می‌گوید و از یار می‌خواهد که وفا کند. همچنین، اشاره‌هایی به داستان‌های عاشقانه‌ی معروف مانند لیلی و مجنون و وامق و عذرا دارد.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عاشقانه‌ی پیچیده و احساسات عمیق است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از اشارات ادبی و تاریخی موجود در متن نیاز به سطحی از بلوغ فکری و آگاهی ادبی دارد.

شمارهٔ ۸

ز یار دیده بدوز ای نظر تماشا را
که حسرت است اگر حاصلی بود ما را

به دل نهفت توانم حدیث پنهانی
ولی علاج ندانم سرشک پیدا را

عجب مدار به غرقاب عشقم این زاری
چه احتیاط ز یاران غریق دریا را

به زیر پهلوی من در فراق و وصل تو فرق
به خاره خاره نباشد حریر و دیبا را

هم از وصول ملولم هم از فراق نژند
چه حالت است ندانم خود ردا را

بر آستان تو مجنون سر ار تواند سود
کند ز دست رها آستین لیلی را

رهی به خیل سگان تو یابد ار وامق
بخواهد از سر کوی تو عذر عذرا را

بدین غزال شکاری یک خرام به دشت
که صید خویش کنی آهوان صحرا را

به قتل گفتیت از غم رها کنم چه شود
اگر وفا کنی امروز عهد فردا را

صفایی از سر عهد تو بر ندارد دوست
تو شرط سابقه در پای نفکنی یارا
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.