هوش مصنوعی:
این شعر عاشقانه از عشق و فداکاری سخن میگوید. شاعر از عشق به معشوق و فداکردن دین و دل در راه او میسراید. همچنین، از رنجهای عشق و نگاه معشوق به عنوان پناهگاه یاد میکند. در ادامه، به مقایسهای بین معشوق و عناصر طبیعی مانند سرو و ماه پرداخته و از نادیده گرفته شدن عاشقان مسکین شکایت میکند.
رده سنی:
16+
محتوا شامل مفاهیم عمیق عاشقانه و ادبی است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از اشارات عرفانی و ادبی نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارد.
شمارهٔ ۸۱
روشن شب عالمی ز ماه است
و ز مهر تو روز من سیاه است
در راه تو دین و دل فکندیم
برخاک چه جای مال و جاه است
از ما همه جان و سر فشاندن
و ز جانب دوست یک نگاه است
از فتنه ی فوج غمزه دل را
در سایه ی زلف او پناه است
چون دست به فرق ما نسودی
بگذار قدم که خاک راه است
دل جویی عاشقان مسکین
در کیش شما مگر گناه است
با سرو و مه آن عذار و قد را
تشبیه کمال اشتباه است
نه مه را کس به برقبا دید
نه سروی را به سر کلاه است
از دیر سخن مران صفایی
با شیخ که ز اهل خانقاه است
و ز مهر تو روز من سیاه است
در راه تو دین و دل فکندیم
برخاک چه جای مال و جاه است
از ما همه جان و سر فشاندن
و ز جانب دوست یک نگاه است
از فتنه ی فوج غمزه دل را
در سایه ی زلف او پناه است
چون دست به فرق ما نسودی
بگذار قدم که خاک راه است
دل جویی عاشقان مسکین
در کیش شما مگر گناه است
با سرو و مه آن عذار و قد را
تشبیه کمال اشتباه است
نه مه را کس به برقبا دید
نه سروی را به سر کلاه است
از دیر سخن مران صفایی
با شیخ که ز اهل خانقاه است
وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۸۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۸۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.