هوش مصنوعی: شاعر در این متن از عشق و فراق یار خود می‌نالد و از درد هجران و یاد روزهای وصل سخن می‌گوید. او از زلف یار و تأثیر آن بر خود یاد می‌کند و اظهار می‌دارد که با وجود رنج‌ها، از عشق یارش خرسند است. شاعر همچنین از ضعف و فقر خود می‌گوید و آرزو می‌کند که در راه معشوق فدا شود. متن پر از تصاویر عاشقانه و احساسات عمیق است.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عاشقانه عمیق و احساساتی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از اصطلاحات و تشبیهات پیچیده شعر کلاسیک نیاز به سطحی از بلوغ فکری و ادبی دارد.

شمارهٔ ۱۲۳

شب وصلت نخواهم روز از آن رو زلف فتانت
مرا هر لحظه اندازد به فکر روز هجرانت

در آغوشت به یاد روز تا کردم غمین کردی
به دیدارم دو صبح صادق از چاک گریبانت

به خونریز خود از دست تو خرسندم که در محشر
به دستاویز خون خواهی زنم دستی به دامانت

به زخم دیگرش مرهم مگر سازند صیدی را
که برخاک هلاک افکند وقتی تیر مژگانت

چو رفتی از برم گفتی دهم کامت چو برگردم
نسازد طالع برگشته من گر پشیمانت

سعادت رهبری کردی و سعدم روشنی روزی
که سر بگذارمت در پای و بسپارم به ره جانت

تو ذل و ضعف و فقر و جهل و عجزم نزع میفرما
که با نقصان قابل نیز مشکل هاست آسانت

به عشقم خاطر از قید جهانی جمع شد اما
پریشانم ز سودای سر زلف پریشانت

جز این یک حاجت از جان آفرین نبود صفایی را
که بخشد هر نفس جانی به وی در خورد قربانت
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۲۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۲۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.