هوش مصنوعی:
این شعر عاشقانه و عارفانه، بیانگر درد و رنج ناشی از عشق و جدایی است. شاعر از غم عشق سخن میگوید و خود را اسیر زلف یار میداند. او صبر در برابر جور معشوق را ستایش میکند و آرزو میکند که حتی اگر گنج و گل به مار و خار تبدیل شوند، باز هم عشقش پایدار بماند.
رده سنی:
16+
متن حاوی مضامین عاشقانه عمیق و عرفانی است که درک آن به بلوغ فکری و عاطفی نیاز دارد. همچنین، برخی از اصطلاحات و مفاهیم به کار رفته ممکن است برای مخاطبان جوانتر نامفهوم یا سنگین باشد.
شمارهٔ ۱۲۶
با غم عشق تو مرا کار باد
و ز همه کاری دگر انکار باد
هر که ز قید دو جهان باز رست
در خم زلف تو گرفتار باد
دل که طبیبی چو تو دارد به سر
همدم آنجا دوی بیمار باد
بر فلک از فخر فرازم کله
فرقم اگر فرش ره یار باد
جان و تن ار سهل براو نشمری
کار دو کیهان به تو دشوار باد
کعبه نهد جبهه به پا گر سرم
خاک در خانهٔ خمار باد
خوار ترا هر که نخواهد عزیز
با همه عزت بر ما خوار باد
جز رخ و زلفت کنم ار آرزو
مار بود گنج و گلم خار باد
سهل شمارم که وفایت کم است
صبر من از جور تو بسیار باد
ریختی خون صفایی به خاک
از دم تیغ تو سزاوار باد
و ز همه کاری دگر انکار باد
هر که ز قید دو جهان باز رست
در خم زلف تو گرفتار باد
دل که طبیبی چو تو دارد به سر
همدم آنجا دوی بیمار باد
بر فلک از فخر فرازم کله
فرقم اگر فرش ره یار باد
جان و تن ار سهل براو نشمری
کار دو کیهان به تو دشوار باد
کعبه نهد جبهه به پا گر سرم
خاک در خانهٔ خمار باد
خوار ترا هر که نخواهد عزیز
با همه عزت بر ما خوار باد
جز رخ و زلفت کنم ار آرزو
مار بود گنج و گلم خار باد
سهل شمارم که وفایت کم است
صبر من از جور تو بسیار باد
ریختی خون صفایی به خاک
از دم تیغ تو سزاوار باد
وزن: مفتعلن مفتعلن فاعلن (سریع مطوی مکشوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۲۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۲۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.