۹۶ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۲۶

با غم عشق تو مرا کار باد
و ز همه کاری دگر انکار باد

هر که ز قید دو جهان باز رست
در خم زلف تو گرفتار باد

دل که طبیبی چو تو دارد به سر
همدم آنجا دوی بیمار باد

بر فلک از فخر فرازم کله
فرقم اگر فرش ره یار باد

جان و تن ار سهل براو نشمری
کار دو کیهان به تو دشوار باد

کعبه نهد جبهه به پا گر سرم
خاک در خانهٔ خمار باد

خوار ترا هر که نخواهد عزیز
با همه عزت بر ما خوار باد

جز رخ و زلفت کنم ار آرزو
مار بود گنج و گلم خار باد

سهل شمارم که وفایت کم است
صبر من از جور تو بسیار باد

ریختی خون صفایی به خاک
از دم تیغ تو سزاوار باد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۲۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۲۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.