۸۴ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۵۰

نه او روزی دو، ترک بد سری کرد
نه یک شب طالعم نیک اختری کرد

نه روی دولتم دیدار بگشود
نه یکبارم سعادت رهبری کرد

نه مرگم از غم هجران رهانید
نه مردی بر مرادم یاوری کرد

نه یارم از تعدی دست برداشت
نه عدل پادشاهم داوری کرد

پس از عمری به قتلم رانده تهدید
مرا جانان عجب یادآوری کرد

جز او در کسوت اسلام کشنید
مسلمانی که چندین کافری کرد

به جورش بردباری های من بود
که او را بر جفاجویی جری کرد

بدین سان بسملم بگذشت و بگذاشت
معاذ الل که این استمگری کرد

توهم گیری جهانی با سر انگشت
اگر جم کارها ز انگشتری کرد

صفایی رازت از مردم نهان داشت
وگر نظم سخن های دری کرد

برید اول زیان خامه و آنگاه
از این غم پاره ای را دفتری کرد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۴۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۵۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.