هوش مصنوعی:
این شعر بیانگر درد و رنج عاشقی است که از عشق و جفای معشوق خود میسوزد. شاعر از سوختن دل، جراحت تیغ عشق، و آتش حسد سخن میگوید و اشاره میکند که هیچکس جز او از عمق این درد آگاه نیست. همچنین، او از تأثیرات ویرانگر عشق بر دین، دانش، و هوش خود مینالد.
رده سنی:
16+
متن حاوی مضامین عمیق عاشقانه و احساسی است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند درد عشق، حسد، و رنجهای عاطفی نیاز به بلوغ فکری و تجربهی بیشتری دارند.
شمارهٔ ۱۵۸
دل ازجراحت تیغم نه آن قدر سوزد
که نوک ناوک غیرت مرا جگر سوزد
توشمع سوزی و من سوزم از حسد که چرا
به بزم عیش توجز من یکی دگر سوزد
به جرم دیده دلم سوخت ز آتش تو بلی
به نیستان چو فتد شعله خشک و تر سوزد
مرا نسوخت جفای تو سخت دل چندان
که روز و شب دلم ا زآه بی اثر سوزد
سرشک سوز درونم نکاست بلکه فزود
در آب آتش عشق تو بیشتر سوزد
نبود از دلم آگه سوای دیده کسی
مرا مخالفت اشک پرده در سوزد
چنان ز تابش رخ برفروخت شعله حسن
که دین و دانش و هوشم به یک شرر سوزد
دل ازخیال تودرسینه هر شبم تا کی
چوشمع در لگن از شام تا سحر سوزد
نسوخت نشتر الماس دشمنان هرگز
مرا چنان که دل از ناوک نظر سوزد
صفایی از پی بدرود من تو زودتر آی
مباد آتش عشقم که بی خبر سوزد
که نوک ناوک غیرت مرا جگر سوزد
توشمع سوزی و من سوزم از حسد که چرا
به بزم عیش توجز من یکی دگر سوزد
به جرم دیده دلم سوخت ز آتش تو بلی
به نیستان چو فتد شعله خشک و تر سوزد
مرا نسوخت جفای تو سخت دل چندان
که روز و شب دلم ا زآه بی اثر سوزد
سرشک سوز درونم نکاست بلکه فزود
در آب آتش عشق تو بیشتر سوزد
نبود از دلم آگه سوای دیده کسی
مرا مخالفت اشک پرده در سوزد
چنان ز تابش رخ برفروخت شعله حسن
که دین و دانش و هوشم به یک شرر سوزد
دل ازخیال تودرسینه هر شبم تا کی
چوشمع در لگن از شام تا سحر سوزد
نسوخت نشتر الماس دشمنان هرگز
مرا چنان که دل از ناوک نظر سوزد
صفایی از پی بدرود من تو زودتر آی
مباد آتش عشقم که بی خبر سوزد
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۵۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۵۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.