هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی از مولانا بیانگر عشق بی‌قید و شرط و فداکاری در راه معشوق است. شاعر از ناچیز بودن جان و تن در برابر معشوق سخن می‌گوید و عشق را بالاتر از هر ارزش مادی می‌داند. همچنین، اشاره‌ای به مفهوم وفا، صبر و الطاف الهی دارد.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه موجود در شعر ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از اشارات فلسفی و انتزاعی نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارد.

شمارهٔ ۱۶۱

کس را چه تمنا که خریدار تو باشد
کش نیست بهایی که به مقدار تو باشد

جان چبود و تن کیست دریغا که متاعی
در دست ندارم که سزاوار تو باشد

آن طالب صورت خبرش نیست ز معنی
بیش و کم اگر در غم آزار تو باشد

از دادن یک دل به تو حاصل نکند کام
از جان گذرد هر که طلب کار تو باشد

زنهار اگر دست گشایی پی خونریز
اول بکش آن را که به زنهار تو باشد

دام از چمنش بهتر و بندش ز رهایی
خوش بخت اسیری که گرفتار توباشد

نیشش همه نوش آمد و دردش همه داروست
دردی کش غم کیش که بیمار تو باشد

کالای وفا قحط شد از فقد خریدار
این جنس مگر در صف بازار تو باشد

دستی ز دلازاری احباب نگهدار
تا پاس وفا حرز و نگهدار تو باشد

می باش خدا را به صفا یار صفایی
الطاف خدایی همه جا یار تو باشد
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۶۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۶۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.