هوش مصنوعی: این شعر از عشق نافرجام، رنج هجران، و درد دل‌های بی‌پاسخ سخن می‌گوید. شاعر از اشک‌هایش مانند شمع می‌گوید که از آتش دل می‌سوزد، اما راز عشقش را با کسی در میان نگذاشته است. او از بی‌وفایی و فراق شکایت دارد و از صبری می‌گوید که در برابر هجران سست شده است. در نهایت، عشق را همچون زهری شیرین توصیف می‌کند که با وجود درد، ارزش تحمل دارد.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عاشقانه عمیق و احساسات پیچیده است که درک آن برای نوجوانان و بزرگسالان مناسب‌تر است. همچنین، برخی از مفاهیم مانند رنج هجران و درد عشق نیاز به بلوغ عاطفی دارد.

شمارهٔ ۱۶۵

دوش ازغم ما را دانی چگونه سر شد
هر دو دم از درون خاست صد شعله ام به سر شد

چون شمع ز آتش دل اشکم همی به رخ ریخت
بگداختم سراپای تا شام من سحر شد

با کس حدیث عشقت ما گفتگو نکردیم
حسن تو پرده در بود وین داستان سمر شد

عهد تو و شه ما پرسش ندارد از پی
مالی اگر هبا رفت خونی اگر هدر شد

صبرم به رنج هجران چندانکه سست تردید
دردم به کاوش عشق هر لحظه سخت تر شد

هر روز و شب به جایی است پا بست دلگشایی است
تن در بدر ز دل بود دل نیز دربدر شد

از دولت سر عشق بی هیچ گنج و لشکر
در ملک غم گدایت سلطان تاجور شد

تهدید قتلم از یار نشنیده مژده آورد
در حیرتم که زین راز قاصد کجا خبر شد

بر صبر دل نهادن مفتاح کامیابی است
این است در دو گیتی زهری اگر شکر شد

سودای این سفر پخت هر کس چو من صفایی
سودش همه زیان زاد امنش همه خطر شد
وزن: مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن (مضارع مثمن اخرب)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۶۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۶۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.