هوش مصنوعی:
این شعر عاشقانه و غزلگونه، بیانگر درد فراق و حسرت عاشق است که از دیر رسیدن یار و نگاه سخت او رنج میبرد. شاعر با تصاویری مانند خونخواری ابروی یار و زنجیر زلفش، عشق آتشین و رنجهای خود را توصیف میکند. همچنین، اشاراتی به نالههای شبانه و بیقراری عاشق دارد.
رده سنی:
16+
متن شامل مضامین عاشقانه پیچیده و استعارههای احساسی عمیق است که درک آنها به بلوغ عاطفی و ادبی نیاز دارد. همچنین، برخی تصاویر مانند 'خونخواری' و 'زنجیر' ممکن است برای مخاطبان جوانتر نامناسب باشد.
شمارهٔ ۱۶۸
جانم از سینه به حسرت چوگلوگیر آمد
یار آمد به سرم زود ولی دیر آمد
تا خورد خون مرا فاش از آن ابروی و چشم
ترک مست نگهش دست به شمشیر آمد
تا کرا بستهٔ گیسوی و سرین خواسته باز
بی جهت نیست که باکنده و زنجیر آمد
گر ندارد سر بوس کف پای تو چو ما
پس چرا طره ات از دوش سرازیر آمد
قوت آمدنم در پیت از ضعف نبود
ورنه از زلف دراز تو چه تقصیر آمد
دوش در واقعه ترکی به دو تیغم خون ریخت
خوابم امروز ز ابروی تو تعبیر آمد
کاری از پیش نبرد اشک سحرگاه مرا
اینک ای ناله ترا نوبت شبگیر آمد
از پی دوست صفایی دل و جان دادم باز
پیش عشاق مرا مایهٔ تشویر آمد
یار آمد به سرم زود ولی دیر آمد
تا خورد خون مرا فاش از آن ابروی و چشم
ترک مست نگهش دست به شمشیر آمد
تا کرا بستهٔ گیسوی و سرین خواسته باز
بی جهت نیست که باکنده و زنجیر آمد
گر ندارد سر بوس کف پای تو چو ما
پس چرا طره ات از دوش سرازیر آمد
قوت آمدنم در پیت از ضعف نبود
ورنه از زلف دراز تو چه تقصیر آمد
دوش در واقعه ترکی به دو تیغم خون ریخت
خوابم امروز ز ابروی تو تعبیر آمد
کاری از پیش نبرد اشک سحرگاه مرا
اینک ای ناله ترا نوبت شبگیر آمد
از پی دوست صفایی دل و جان دادم باز
پیش عشاق مرا مایهٔ تشویر آمد
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۶۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۶۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.