هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و غمگین دربارهٔ دل‌بستگی و رنج‌های عشق است. شاعر از فراق و درد جان‌سوز عشق می‌گوید و به استعاره‌هایی مانند فرهاد و شیرین اشاره می‌کند. همچنین، از بیدادگری و خونریزی نیز سخن به میان می‌آید و در نهایت، همهٔ این رنج‌ها را با عشق و لعل لبِ معشوق پیوند می‌زند.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عاشقانهٔ پیچیده و غم‌انگیز است و برخی اشارات به خونریزی و بیدادگری دارد که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر نامناسب باشد.

شمارهٔ ۱۹۲

مرغ دل از قید غم های جهان آزاد بود
تا به کام خویشتن در دام آن صیاد بود

روبرو شاگرد نقاشی دل از دستم ستاد
کو به فن دلبری استاد صد استاد بود

سینه کندم درغم جانان و شادم کز وفا
نقل ما شیرین تر از افسانه ی فرهاد بود

بعد عمری یک رهم بر سر رسید این هم نه خود
ز اهتمام بخت من، کز طالع فریاد بود

وقت جان دادن قتیلت نز رهایی در طرب
با غم هجران به مرگ زندگانی شاد بود

کشت و پس برتربتم گیسو فشان بگریست زار
گوئیا آشفتگی های من او را یاد بود

کشتن فرهاد از آن شیرین دهان بیداد نیست
هر چه با ما کرد آن خسرو کمال داد بود

خوی خون ریزی پدر یادش نداد از روی عمد
کاین جوان از کودکی خونخوار مادرزاد بود

هر چه گفتی جز حدیث لعل آن نوشین دهن
از شکر تا زهر در گوش صفایی باد بود
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۹۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۹۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.