۹۲ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۹۳

به بزمم دوش حورا پیکری بود
که هر عضوش به فردوسم دری بود

در آن مستی ندانستم سر از پای
که در سرم نهان با وی سری بود

دلی بگرفت و صد جانم عوض داد
درین سودا عجب سودآوری بود

نکردی ترک بالفرضش ز آغاز
در امکان ممکن ار زین بهتری بود

مذاق تشنه کامان را دمادم
به نوشین درج مرجان کوثری بود

به اخذ ملک بی سامان دل ها
به مژگان صف آرا لشکری بود

به منع سرکشی برگردن عقل
ز مشکین طره پیچان چنبری بود

دل و دینم ربود از یک تجلی
صفایی را عجب غارتگری بود
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۹۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۹۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.