۲۰۵ بار خوانده شده
در دلم هر لحظه صد سودای باطل میرود
تا چه پیش آید کسی را کز پی دل میرود
دل نگهدار از صف مژگان او کز فرط حرص
صد سوار اینجا پی یک نیمبسمل میرود
هست عذرایی مگر در کاروان امشب که باز
از قطار اشک وامق ناقه در گل میرود
دیدم از شوق شهادت بارها در کوی عشق
نیم کشتی کز قفای تیغ قاتل میرود
عشق را بازی نپنداری که نقش مهر دوست
در دل آسان آید اما سخت مشکل میرود
غرقهٔ غرقاب این قلزم همین ماییم و بس
ورنه هرکس زورقی دارد به ساحل میرود
نیست با این کاروان گر آفتابی پس چرا
سایهآسا هرکس از دنبال محمل میرود
خونبهای ماست زخمی دیگر از شمشیر دوست
تا نریزد خونم این حسرت کی از دل میرود
نور مقبول ار صفایی در تو کاملتر شتافت
نیست دور این بحثها بر نقص قابل میرود
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
تا چه پیش آید کسی را کز پی دل میرود
دل نگهدار از صف مژگان او کز فرط حرص
صد سوار اینجا پی یک نیمبسمل میرود
هست عذرایی مگر در کاروان امشب که باز
از قطار اشک وامق ناقه در گل میرود
دیدم از شوق شهادت بارها در کوی عشق
نیم کشتی کز قفای تیغ قاتل میرود
عشق را بازی نپنداری که نقش مهر دوست
در دل آسان آید اما سخت مشکل میرود
غرقهٔ غرقاب این قلزم همین ماییم و بس
ورنه هرکس زورقی دارد به ساحل میرود
نیست با این کاروان گر آفتابی پس چرا
سایهآسا هرکس از دنبال محمل میرود
خونبهای ماست زخمی دیگر از شمشیر دوست
تا نریزد خونم این حسرت کی از دل میرود
نور مقبول ار صفایی در تو کاملتر شتافت
نیست دور این بحثها بر نقص قابل میرود
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۹۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۹۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.